loading...
انجمن دوستانه بچه هاي تئاتري
Ra.nak بازدید : 16 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)

برتولت برشت در مقام نمایشنامه نویس به شكلی عریان و پرشور «بورژواهای خودپسند» و «شكم سیر» و ریاكاری اخلاقی آنها را به باد انتقاد گرفت.
    او فرزند یك كارخانه دار بود، در مونیخ علوم طبیعی و پزشكی تحصیل كرد و در پائیز ۱۹۱۸ در یك بیمارستان نظامی خدمت سربازی اش را گذراند. پس از سربازی به تحصیل ادامه داد و پس از آن به عنوان كارشناس نمایشنامه در تئاتر كوچك و خصوصی مونیخ به كار پرداخت.
    در ۱۹۲۴ به برلین نقل مكان كرد و در آنجا هر از چندی به عنوان كارگردان در تئاتر برلین كه مدیرش ماكس راینهارت بود اشتغال داشت. در سال ۱۹۳۳ از مسیر پراگ، وین، سوئیس و فرانسه به دانمارك مهاجرت كرد و در آنجا با مجله ای كه در مسكو چاپ می شد، شروع به همكاری كرد. اقامتش در دانمارك تا سال ۱۹۳۹ به طول انجامید. با شروع جنگ ابتدا به سوئد پناه برد. در ۱۹۴۰ به فنلاند و بالاخره در ۱۹۴۱ به مسكو رفت و بعد از راه ولادی ووستك به كالیفرنیا رفت. در آمریكا در سانتامونیكا، جایی نزدیك هالیوود، اقامت گزید.
    با پایان گرفتن جنگ در سال ۱۹۴۷ به سوئیس رفت و یك سال بعد آلمان شرقی را برای گذراندن بقیه عمرش انتخاب كرد. در آنجا تا زمان مرگش در مقام كارگردان گروه تئاتری «برلینر آنسامبل» كه خود وی پایه گذارش بود، مشغول فعالیت بود. در مجموعه كارهای برشت این ویژگی ها به خوبی دیده می شود. حس همدردی قوی نسبت به «ستمدیدگان»، نفرت عمیق و انقلابی از «سركوبگران بورژوا»، شناختی روشن، اما در عین حال یكسویه از گرایشات ریاكارانه و سوداگرانه انسان ها به طور اعم و همین گرایشات در سرمایه داران به طور اخص و اراده ای قاطع برای زدودن توهمات. برشت با عناصر فوق در آثارش قصد دارد انسان را از خمودگی و احساسات غلطش رها سازد. برشت این داعیه را دارد كه می خواهد با تئاترش «دنیا» را، یعنی به زعم وی مناسبات اجتماعی - اقتصادی را تغییر دهد. او «كاهش مفهوم فردیت» را در دوران توده ها با رها كردن تصور سنتی از قهرمانان دراماتیك و تراژیك در آثارش جلوه گر می كند. شخصیت های نمایشنامه هایش نظیر گالیله، مادر كوراژ، قاضی ازداك هیچ «مشكلی» را حل نمی كنند. آنها «قهرمان های منفی»اند. آنها خودشان را با وضعیت های نامناسب تطبیق می دهند، برای دوام و بقا با این وضعیت ها از در آشتی درمی آیند. برشت در نمایشنامه «در جنگل شهرها» می گوید: «قوی بودن مهم نیست، آنچه اهمیت دارد زنده ماندن است.»
    به باور برشت مفاهیمی چون «تقصیر» و «تراژیك» با دنیای موجود كه دنیایی خالی شده از معناست، تناسبی ندارند. تنها پاسخ درست به این وضعیت به عقیده او «خواست تقلیل یافته انسان ها به بقای صرف» است. به نظر وی سرنوشتی ورای اراده آدم ها وجود ندارد و سرنوشت حاصل رفتار جمعی انسان هاست. در چنین دنیایی پول تنها معیار اخلاقی است. «بزرگ ترین جنایت بی چیزی است.»
    ۴ دوره را می توان در خلاقیت های ادبی برشت بازشناخت: در نخستین دوره كه تا سال ۱۹۳۰ می پاید، او قصد «شوكه كردن» تماشاگران بورژوا را دارد، بویژه با نمایشنامه «اپرای سه پولی». در دومین دوره (تا آغاز مهاجرتش در سال ۱۹۳۳) او كه شدیداً تحت تأثیر ایدئولوژی كمونیستی - ماركسیستی قرار گرفته با نمایشنامه های آموزشی اش قصد دارد از روی صحنه به طبقه كارگر آموزش های عقیدتی لازم برای مبارزه طبقاتی را بدهد.
    سومین دوره كه دوران مهاجرت وی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ را دربرمی گیرد واجد اوج خلاقیت های برشت است. نمایشنامه های شاخص این دوره اش عبارتند از:«زندگی گالیله»، «زن خوب سچوان»، «مادر كوراژ و فرزندانش»، «ارباب پونتیلاو نوكرش ماتی». در چهارمین دوره كه از سال ۱۹۴۶ تا زمان مرگش به طول می انجامد برشت نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» را به صورت داستان می نویسد و عمدتاً وقتش را صرف نگارش دوباره نمایشنامه های پیشین خودش و دیگران می كند.
    بعد از كوشش های اولیه كه در آنها هنوز عناصر اكسپرسیونیستی و بی طرفانه به شكلی بدیع با هم آمیخته اند (نمایشنامه «بعل» در سال ۱۹۱۸ «آوای طبل ها در شب» در سال ،۱۹۲۰ «در جنگل شهرها» در سال ۱۹۲۴؛ «آدم آدم است» در سال ۱۹۲۶) برشت در سال ۱۹۲۸ نمایشنامه معروفش «اپرای سه پولی» را به رشته تحریر درمی آورد. او این اثر را براساس اثر دیگری با نام «اپرای گدایان» اثر نویسنده انگلیسی جان گری كه در سال ۱۷۲۸ منتشر شده بود می نویسد. شخصیت های نمایشنامه كه از اعماق فرودست جامعه لندن هستند به شكل تیپ های مبالغه آمیز از جامعه ای فاسد و منحط به نمایش درمی آیند.
    برشت با استفاده از «آواز» كه در این اثر به شكلی نو مورد استفاده قرار داد، در حین این كه گاه جریان نمایش را قطع می كند، ولی (با موسیقی كورت وایل) به شیوه ای بسیار مؤثر به هم پیوند می دهد. زبان طعنه آمیز و تند و تیز نمایشنامه قرار است تماشاگر را از خواب بیدار كند. (نظیر جمله: «اول لمباندن، بعداً اخلاق»). در به اصطلاح «افه بیگانه سازی»(۱) جنایتكاران نمایشنامه «اپرای سه پولی» به صورت انسان هایی بهتر و حقیقی تر از آدم های عادی به نمایش درمی آیند. نمایشنامه اپراگونه «صعود و سقوط شهر ماهاگونی» با لحنی بی پروا این نكته را به نمایش درمی آورد كه «با پول همه چیز وجود دارد و بدون پول هیچ چیز.» برشت در این نمایشنامه ، در قالب تمثیل، «مدینه فاضله» جامعه سرمایه داری را به شكلی منفی به تصویر می كشد. شهر ماهاگونی را برپایه این اصل بنا نهاده اند كه بتوان در آن، در ازای پول، به همه چیز رسید. بی پولی در این شهر بزرگترین جنایت و كار مردم شهر تنها شكم پرستی و... است. ماهاگونی به دلیل تناقض های درون خودش محكوم به نابودی است.
    در « نمایشنامه های آموزشی» ارزش های هنری تحت الشعاع دكترین سیاسی كه به این آثار باسمه شده اند قرار گرفته و به همین دلیل اهیمت كمتری میان نمایشنامه های برشت دارند. (از جمله این آثار: آن كه گفت آری، آن كه گفت نه، تدبیر). نمایشنامه «زندگی گالیله»، كه او آن را در سال ۱۹۳۹ نوشت و در ۱۹۵۶ تغییراتی در آن داد. گالیله با تكذیبش حقیقت علمی را نفی می كند و بدین طریق امكانش را می یابد كه دست كم به صورت پنهانی به تحقیقاتش ادامه دهد. او آثارش را برای آیندگان از گزند نابودی مصون نگه می دارد. اما با این تكذیب در عین حال كشفش را در دسترس قدرت های غیرقابل مهار قرار می دهد. حال آن كه او می توانست با «مقاومت بسان یك مرد» نوع اجماع فكری و اتحاد دانشمندان را سبب شود تا دانش خود را منحصراً در جهت منفعت بشریت مورد استفاده قرار دهند. در ضمن تسلیم شدن گالیله در برابر دستگاه انگیزاسیون تنها به دلیل «مكر» نیست، بلكه بویژه ترس از شكنجه نیز باعث آن شده است. (از نظر برشت) گالیله آدمی است كه از زندگی لذت می برد و تاب چشم پوشی از پرنده شخصی اش را ندارد. رفتار او فارغ از هرگونه توهمات قهرمانانه است.
    او در نظر برشت «قهرمانی منفی» و یك «جنایتكار اجتماعی» است و اگرچه برشت در نابغه بودن گالیله تردیدی ندارد اما وی را برتر از آدم های بی دست و پا و حقیر طبقات پائین نمی داند (برای مثال شخصیت كراگلر در نمایش نامه «آوای طبل ها در شب»). گالیله نمایش نامه برشت، خود را این گونه ملامت می كند: «من به حرفه ام خیانت كرده ام. آدمی كه چنین كند از اصحاب علم تحمل و شكیبایی نخواهد دید.»
    یكی دیگر از آدم هایی كه همچون گالیله مقاومت را رها كرده است، شخصیت اصلی نمایش نامه «مادر كوراژ و فرزندانش» است. پس زمینه این نمایش نامه جنگ های سی ساله (۲) است. مادر كوراژ اگرچه جنگ را تحقیر می كند و از آن در عذاب است، اما در برابرش مقاومتی نمی كند و به صلاحش هم نیست كه مقاومت كند. او كه از راه همراهی سربازان و فروش وسایل مورد نیازشان به آنها نان می خورد به خوبی می داند كه چگونه باید با تزویر در اتفاقات و درگیری ها گلیم خودش را از آب بیرون بكشد تا كار و كسبش گزندی نبیند. فرزندان او كه از «واقع گرایی» و «عقل معاش» كمتری برخوردارند و دارای خصایل انسانی هستند- بویژه دخترش كاترین كه شخصیت فوق العاده تأثیرگذاری دارد- همگی از میان می روند. این در حالی است كه جنگ با همه بی معنایی ادامه پیدا می كند.
    هزینه بسیار سنگینی كه مادر كوراژ برای معامله مزورانه اش می پردازد جان فرزندانش است.
    در نمایش نامه طنزآمیز «ارباب پونتیلاو نوكرش ماتی» تضاد میان ارباب و نوكر نه با شدت و جدیت «اپرای سه پولی»، بلكه بیشتر با طنزی توأم با خردورزی به بیان درمی آید. نوكر ماتی بی توش و توان نقطه مقابل ارباب پونتیلای سرزنده و پرانرژی است و الگوی بارزی از درماندگی یك فرد از طبقه كارگر را ارائه می دهد.
    نمایش نامه«دایره گچی قفقازی» كه برشت كمی پیش از بازگشتش به اروپا در سال۴۵-۱۹۴۴ به رشته تحریر درآورد در واقع یك نمایش نامه تمثیل گونه است.
    در این اثر ۲ زن در دادگاه مدعی می شوند كه مادر كودكی هستند و قاضی باید بین آنها قضاوت كرده و كودك را به مادر واقعی بسپارد. قاضی دست به عملی نامتعارف می زند و طفل را نه به مادر واقعی اش- ناتلازن فرماندار- كه فاقد احساسات مادرانه است، بلكه به گروشه خدمتكار، دایه طفل، كه احساسات راستین مادرانه دارد، می سپارد. قاضی «ازداك» كه خود از میرزا بنویسی ده شروع كرده و بعدها به مقام قضاوت ارتقا یافته بین تصورات فئودالی و برداشت های انسانی گزینه دوم را برمی گزیند و در قضاوتش راه حلی «عقلانی» را اعمال می كند. اما ازداك از دخالت دادن شخصیتش در قضاوت حقوقی بركنار نمی ماند. نشانه هایی، اگرچه كمرنگ، از حركت برشت به سوی«فردیت» دادن به شخصیت ها در «دایره گچی قفقازی» مشاهده می شود. تئاتر به عقیده برشت باید از محل توهمات به مكان تجارب تبدیل شود. یك شیوه برای نیل به این مقصود «افه بیگانه سازی» است. «افه بیگانه سازی» هدفش این است كه امر غیرچشمگیر را چشمگیر و مهم، امر عادی و مأنوس را مشكوك و نیازمند به تغییر بنمایاند. هسته اساسی «افه بیگانه سازی» تاباندن نوری تازه بر چیزهای روزمره و آشناست تا بدین ترتیب تناقضات نهفته در واقعیت را آشكار گرداند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
شروع يك كار از صفر است با عضويتتان ما را كمك كنيد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    چت

    <!-- Begin ParsTools.com Chatroom Code --><div  style="display:none;"><a href="http://parstools.com/"><h1>&#1670;&#1578; &#1585;&#1608;&#1605;</h1></a></div><script language="javascript" src="http://parstools.com/chat/?tem=blue&title=www.teatr.r98.ir"></script><!-- End Chatroom code -->

    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 408
  • بازدید کلی : 12,815
  • کدهای اختصاصی